F

به ادامۀ گذشته، قسمت هفتاد و نهم، مؤرخ: 5 اکتوبر 2018
فقیرمحمد ودان
مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه 
شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

F

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط
جمهوری دموکراتیک افغانستان

F
قسمت هفتاد و نهم

F

گزارش عبدالوکیل به هیئت اجرائیه حزب از مذاکره
بـا احمدشـاه مسعود و انکشافـات بعدی نـاشی از آن

F

عبدالوکیل قبل از تدویر جلسه وزارت خارجه ـ که در قسمت قبلی توضیح گردید ـ «به مجرد رسیدن به کابل، به مقر شورای مرکزی حزب» می رود و در حالیکه «همه اعضای هیئت اجرائیه در اتاق جلسه حاضر بودند»، گزارش ملاقات خویش با احمدشاه مسعود را ارایه مینماید. او درین گزارش توأم با بزرگ نمایی از نیرو و قدرت نظامی شورای نظار و نظم و دسپلین موجود، از استیلای فضای روشنفکرانه، کتاب خوانی های کادرهای نظامی شورای نظار و خوشبینی های شخصی مسعود نسبت به بعضی اعضای رهبری حزب (از جمله سلیمان لایق)، یک گزارش خوشبینانۀ غیر واقعی ارایه مینماید که باعث تصور چنان سرابی در برابر چشم های اعضای هیئت اجرائیه حزب و از جمله سترجنرال محمد اسلم وطنجار نیز میگرد که به تعقیب این گزارشِ عبدالوکیل، او به ستر جنرال محمد نبی عظیمی، چنین گفته می گوید:«وزیر صاحب خارجه، پیام های بسیار خوبی از طرف احمدشاه مسعود آورده است. ... مسعود حتی یک پیشنهاد ما را با پنسل خط نکشیده و همه را قبول نموده است، از همین حالا صلح را برای تان تبریک میگویم.»(سترجنرال محمد نبی عظیمی، اردو و سیاست در سه دهۀ اخیر، جلد اول و دوم، جلد دوم، صفحه 566)
تحت فضای ایجاد شدۀ خوشبینی ناشی از گزارش عبدالوکیل و طرح این مسئله از جانب او که مسعود تقاضای ملاقات بعدی را نموده است، هیئت اجرائیه ملاقات دومی عبدالوکیل با مسعود را تائید نمود. خوشبینی ایجادشدۀ ناشی از گزارش واهی و بی بنیاد عبدالوکیل دیر دوام ننمود و ماهیت برخورد دوگانۀ او زمانی برملا گردید که سخنان اظهار شدۀ او در مورد مذاکرات با مسعود طی کنفرانس مطبوعاتی اش، با آنچه مطابقت نداشت که او طی گزارش خود به هیئت اجرائیه حزب ارایه نموده بود. ستر جنرال محمد رفیع طی یادداشت های سیاسی نشر ناشدۀ خود، ضمن توضیح مسایل مربوطه؛ درین مورد چنین مینویسد:«بالاخره وکیل جهت پیشبرد مذاکره رفت. او مطابق فیصلۀ هیئت اجرائیه باید همان روز به کابل برمی گشت و گزارش میداد ولی او شب را نیز با احمدشاه مسعود سپری نمود و بعد از ظهر فردا برگشت و به تعقیب آن جلسۀ بیروی سیاسی جهت شنیدن گزارش عبدالوکیل دایر گردید. او طی گزارش بلندبالایی مذاکرات خویش را کاملاً مؤفق خواند و گفت که:«احمدشاه مسعود تمام پیشنهادات ما را پذیرفت و در حضور من از طریق مخابره با هریک از رهبران مجاهدین در پشاور صحبت کرد. آنها همه در زمینه موافقت کردند. از همین اکنون صلح را برای شما تبریک میگویم و ...» علاوه بر آن او از زبان احمدشاه مسعود گفت که:«لایق صاحب پدر است و ...»
جلسۀ بیروی سیاسی در فضای خوب و با خوشبینی اعضای آن نسبت به آینده، حوالی ساعت شش بعد از ظهر ختم گردید و هریک محل جلسه را ترک گفتند.
عبدالوکیل می باید بعد از ختم جلسۀ بیروی سیاسی در کنفرانس مطبوعاتی شرکت می کرد که در مورد مذاکرات او با احمد شاه مسعود دایر می گردید. کنفرانس مطبوعاتی دایر گردید و شب از طریق تلویزون نشر شد. ما با کمال تعجب می شنیدیم که وزیر خارجه آنچه را طی این کنفرانس مطبوعاتی می گفت، کاملاً مغایر گزارش او در جلسۀ بیروی سیاسی بود. بعد از نشر کنفرانس مطبوعاتی او در تلویزون، محمد اسلم وطنجار برایم تیلفون نموده و گفت:حرف های وکیل را در کنفرانس مطبوعاتی شنیدی، کدام حرف وکیل درست است؛ آنچه برای ما در دفتر سیاسی گزارش داد و یا آنچه در کنفرانس مطبوعاتی مطرح نمود؟. هردوی ما اظهار تشویش نمودیم. به تعقیب آن من مسئله را ذریعۀ تیلفون با سلیمان لایق مطرح کردم. در نتیجه قرار بر آن شد که وکیل در زمینه به جلسۀ بیروی سیاسی توضیح دهد.
فردا جلسه دایر گردید. درین جلسه وکیل تلاش می کرد با چرب زبانی صحبت هایش را در کنفرانس مطبوعاتی در مطابقت با گزارشش [به بیروی سیاسی] توجیه و یا هم آن را تاکتیک تبلیغاتی بخواند و به این طریق بیروی سیاسی را فریب بدهد. از توجیهات وکیل؛ بریالی، کاویانی و مزدک پشتیبانی مینمودند. اعضای دفتر سیاسی دانستند که توطئه باوجود کنار کشیدن دوکتور نجیب الله هنوز هم ادامه دارد و توطئه گرها در برخوردهای شان با دفتر سیاسی حزب صادق نیستند.»]
درک «اکثریت خاموش» در میان اعضای هیئت اجرائیه حزب از این حقیقت که «توطئه باوجود کنار کشیدن دوکتور نجیب الله هنوز ادامه دارد و توطئه گرها در برخورد شان با دفتر سیاسی حزب صادق نیستند»، باعث موج جدید از تبارز اختلافات گردید. زیرا باوجود گرایشات علنی و مشهود پشتون ستیزانۀ ایتلاف شمال، برخی از اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن به نقش و سهم آیندۀ حزب شان در ایتلاف های مورد نظر، امید بسته و فکر می کردند که با حضور حزب وطن در ایتلاف و ماهیت سراسری ملی آن، گرایش های ناسالم و نفاق برانگیز میان مردم افغانستان، مانند گذشته و یک بار دیگر به حاشیه رانده می شوند. آنها با چنین تصوری حاضر گردیده بودند با جریان تحمیل شده یی همکاری نمایند که توطئه گران ظاهراً تمثیل مینمودند؛ ولی بعد از درک فوق، دیگر نخواستند شریک مسوولیت های تاریخی اقداماتی گردند که تحت پوشش هیئت اجرائیه حزب و در خفأ از آن صورت می گرفت. از این میان عکس العمل انجنیر رازمحمد پکتین عضو هیئت اجرائیه حزب وطن و وزیر داخله چنان تبارز نمود که در تفاهم و همکاری با جناح رقیب (حزب اسلامی گلبدین حکمتیار) عمل نماید.
مرور یادداشت های سیاسی مورد بحث عبدالوکیل مؤید آن اند که او پیوسته و مکرر تلاش مینماید تا مسوولیت تاریخی انتقال قدرت دولتی به «حکومت انتقالی اسلامی» را از دوش خویش کاملاً بدور انداخته و یا حد اقل چنین وانمود سازد که درین زمینه نه بر بنیاد «اعلامیۀ مشترک رهبری اتحاد شوروی، فدراتیف روسیه و هیئت تنظیم های جهادی»؛ بلکه به تأسی از تصامیم جمعی رهبری حزبی و مقامات مسوول دولتی عمل نموده است. به همین سلسله است که یک بار دیگر به دروغ دیگر متوسل و در ارتباط به توصیۀ هیئت اجرائیه حزب وطن راجع به «موضوعاتی که در ملاقات بعدی با مسعود مطرح شود»؛ چنین نوشته است:«در پایان جلسه هیأت اجرائیه روی موضوعاتی که در ملاقات بعدی با مسعود مطرح شود، اینطور فیصله کردند:حالا فرصت برای انتقال قدرت به شورای 15 نفری وعده داده شدۀ بنین سیوان ممکن [به عوض ممکن،مساعد خوانده شود ـ ف. ودان] نیست. لذا، انتقال قدرت بخاطر جلوگیری از پیروزی نظامی و خونریزی بیشتر، باید به مجاهدین صورت گیرد. زیرا بنین سیوان در صحبت 29 حمل خود صریحاً برای ما چنین گفت:«حالا مجاهدین فشار می آورند که چون حکومت انتقالی بیطرف اهمیت خود را از دست داده، باید حکومت مجاهدین رویکار بیاید. آیا موضع شما در قبال این موضعگیری مجاهدین چیست؟. زیرا مجاهدین بحیث پاداش جهاد خود خواستار قدرت هستند و بودند.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 927)
در مورد اظهارات فوق الذکر عبدالوکیل راجع به تصامیم اجلاس هیئت اجرائیه حزب وطن، باید تصریح نمود که:
نخست: عبدالوکیل به عوض اینکه مراکز سیاسی و نظامی «ستون پنجم» را (که از تحریک بغاوت، تا تشکیل ایتلاف شمال، سقوط ولایت شمال، انتقال نیروهای ایتلاف شمال به کابل، سلب صلاحیت های رئیس جمهور و رهبر حزب وطن و تسلیمی نهادهای ممثل قدرت و حاکمیت در مرکز و سایر ولایات را تحریک، رهبری، سازماندهی و عملی نموده و سرانجام «فرصت» را جهت «انتقال قدرت به شورای 15 نفری وعده داده شدۀ بنین سیوان» نا مساعد و همه زمینه ها را مطابق به حکم ماده دوم «اعلامیۀ مشترک رهبری اتحادشوری، فدراتیف روسیه و هیئت تنظیم های جهادی» برای آن مساعد ساخته بودند که «باید حکومت مجاهدین رویاکار بیاید») مسوول ناکامی پلان صلح ملل متحد بداند، برعکس پیوسته و با استفاده از افزار دروغ و جعل تلاش بعمل آورده است تا بنین سیوان را مقصر و مسوول وانمود سازد. از جمله و در همین مورد به این دستپاچگی عبدالوکیل نیز توجه می باید نمود که او صحبت جعلی فوق الذکر منسوب به بنین سیوان را ـ چنانچه در قسمت های قبلی همین سلسله خواندیم ـ زمانی به ادعای بی بنیاد خود مربوط به «فیصلۀ جمعی تمام اعضای رهبری دولتی و هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن که در ملاقات تاریخی 27 حمل 1371 با بنین سیوان به توافق رسیده بودند» خوانده، زمانی هم به«ملاقات دوم و مختصر بنین سیوان با هیئت اجرئیه حزب وطن» به تاریخ 28 حمل 1371 وانمود کرده و اینک آن را به «صحبت 29 حمل» بنین سیوان با اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن، مرتبط می سازد، در حالیکه بنین سیوان هرگز در «29 حمل» هیچگونه ملاقات و صحبتی با اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن نداشته و صرف خود عبدالوکیل ساعت هفت و نیم شام همین روز (18 اپریل مطابق 29 حمل) و بعد از جلسۀ هیئت اجرائیه، با بنین سیوان در حضور نمایندگان سفارت های «هند، پاکستان، روسیه و ایران» و آنهم در مورد انتقال دوکتور نجیب الله به خارج، ملاقات نموده که با مخالفت عبدالوکیل در زمینه و بدون نتیجه به پایان رسیده بود. چنین است نتیجۀ دستپاچگی عبدالوکیل که برای تلقین یک دروغ و جعل خویش، به یک جعل و دروغ رسواتر دیگر استناد می نماید.
باحفظ دروغها و جعلکاری های فوق، وقتی عبدالوکیل ابراز حقیقت «طرح خودش و طرح رفقایش» و همچنان «دست بالا نمودن و تسلیم، تسلیم، تسلیم» خود را از زبان احمد شاه مسعود می شنود، با عصبانیت؛ چنین مینویسد: «احمدشاه مسعود نیز در زمان اقتدارش در جمعی از هواخواهانش، در مورد مذاکرات با اینجانب، برای تبریه خود، از گفتن واقعیت ها خودداری می کرد؛ زیرا از طرف گلبدین حکمتیار رقیب سرسختش، متهم به سازش و داشتن ارتباط با بعضی از حلقات ح. د. خ. ا (حزب وطن) و دولت جمهوری افغانستان گردیده بود. حکمتیار ادعا داشت که که مسعود به کمک نیروهای دولتی داخل شهر کابل گردید و قدرت نظامی را بدست گرفت. البته تا یک اندازه گفتار حکمتیار صحت هم داشت»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 928)
نقل قول فوقِ عبدالوکیل، حاوی اعتراف مبهم او به این حقیقتی است که «احمدشاه مسعود در زمان اقتدارش در مورد مذاکرات با» خودش «از گفتن واقعیت ها» به خاطری «خودداری می کرد» که در صورت بیان «واقعیت های» مربوط به این مذاکرات، اتهام «گلبدین حکمتیار رقیب سرسختش» در مورد «داشتن ارتباط» او «با بعضی از حلقات ح. د. خ. ا (حزب وطن)» افشا و مستند می گردید. وکیل چرا هویت این «حلقات» و افراد و اشخاص شامل آن را که با «سازش و داشتن ارتباط» شان با احمد شاه مسعود جنایت بزرگ تاریخی تسلیمی دولت جمهوری افغانستان و فروپاشی حزب وطن را باعث گردیدند، افشا نمی نماید؟
افزون بر آن؛ اگرچه عبدالوکیل خواسته است در نقل قول فوق الذکر خود با بکاربرد «تا یک اندازه» از بیان کامل واقعیت پرهیز نماید، با آنهم اعتراف مینماید که «مسعود به کمک نیروهای دولتی داخل شهر کابل گردید و قدرت نظامی را بدست گرفت». وکیل چرا نخواسته از «نیروهای دولتی» و افراد و اشخاص مسوول آنان نام ببرد که «قدرت نظامی» را «بدست» مسعود سپرده اند و در نهایت جنایت بزرگ تاریخی انحلال قوای مسلح جمهوری افغانستان را باعث گردیدند؟.
در رابطه به مبهم گویی های عبدالوکیل در اعترافات فوق او، می باید تصریح نمود که این اعترافات در حقیقت اشارات مبهم به همان «واقعیت های» مستور نگهداشته شده توسط احمدشاه مسعود و خود او نیز است که نمایندۀ همین «حلقات» (مراکز سیاسی و نظامی ستون پنجم) که خودش بود، در ملاقات اول خود با احمدشاه مسعود، جنرال دوستم، جنرال مؤمن و سید منصور نادری تحت پوشش آجندای گویا توصیه شدۀ هیئت اجرائیه حزب وطن، پلان واگذاری ساختارهای ممثل قدرت و حاکمیت دولتی منجمله جزوتام ها و دیپوهای قوای مسلح را در مرکز و سایر ولایات (ولایات شرقی، جنوبی و غربی افغانستان) به قومندانهای مورد نظر جهادی، تنظیم و تصویب نموده و بعد از برگشت و گزارش دروغین به هیئت اجرائیه حزب وطن، جلسۀ مخفی شبانۀ همین «حلقات» را با شرکت محمود بریالی، فرید مزدک، نجم الدین کاویانی سترجنرال محمد نبی عظیمی و ستر جنرال آصف دلاور در وزارت خارجه دایر و طی این جلسه با انتقال تصامیم اتخاذ شده در جبل السراج، تقسیم وظایف، آمادگی برای آغاز کار عملی را اتخاذ و به فردای همین جلسه عملاً و علناً تسلیمی ها آغاز و در ملاقات دوم خود با احمدشاه مسعود نه تنها از آمادگی «حلقات» متذکره به آغاز کار عملی اطمینان میدهد؛ بلکه جهت تامین هماهنگی میان «گارنیزون کابل» و «جبل السراج»، «یک کلید شفر مخابرۀ زاس را با یک نفر افسر مسلکی مخابره»، تحت نظر «تورن جنرال امیر محمد» که به اعتراف محمد نبی عظیمی «از سالها قبل با مسعود ارتباط داشت» به جبل السراج انتقال میدهد و بدین طریق «ارتباط گارنیزون با پروان» را «تامین» مینمایند(رک: سترجنرال محمد نبی عظیمی، اردو و سیاست در سه دهۀ اخیر افغانستان، صفحات 566 و 567)
با درنظرداشت حقایق فوق است که عبدالوکیل قبل از آنکه کشور را «بتاریخ 22 ثور سال 1371 مطابق 11 می سال 1392» ترک نماید، جهت خداحافظی «به ملاقات احمدشاه مسعود در قرارگاهش در تعمیر سابق وزارت امنیت دولتی» میرود. درین ملاقات مسعود به او میگوید:«دو مرتبه آمدن خودت نزد من و ملاقات با من پیش روی ما مجاهدین را گرفته». به همین علت هم بوده که «عظم الدین خان» بخاطر همراهی او تا میدان هوایی از جانب احمدشاه مسعود مؤظف می شود تا در میدان مزاحمتی برای او پیش نیاید و در نهایت خود عبدلوکیل است که چنین مینویسد:«... عظم الدین خان مرا تا زینۀ طیاره همراهی نمود و در آنجا در هنگام خداحافظی، دستش را به جیبش برد و گفت:«آمر صاحب برای من امر کرده که یک مقدار پول را برای خرچ سفر شما بدهم.» (رک: عبدالوکیل، همانجا، صفحه 953)
چنین است منتهای ذلالت و تحقیر یک فرد «از خود بیگانه» و مضمحل شده در منافع دیگران. اگرچه عبدالوکیل میگوید که به «عظم الدین خان» گفته بود: «تشکر، من ضرورتی به این پول ندارم و لطفاً از طرف من از آمر صاحب تشکر کنید»؛ اما او میتواند به این سوال پاسخ بدهد که احمدشاه مسعود چرا به او پول میداد؟
دوم اینکه: افزون بر تلاش جهت مسوول وانمود کردن بنین سیوان و ملل متحد، عبدالوکیل پیوسته تلاش بعمل آورده است تا هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن را در انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» شریک سازد. در حالیکه مقام متذکره هیچوقت مسوولیت تاریخی تردید «انتقال قدرت به شورای 15 نفری وعده داده شدۀ بنین سیوان» را به عهده نگرفته و حکم مطلق مبنی بر «ممکن نیست» بودن آن را هم در جلسه 27 حمل 1371 (جلسۀ قبل از ملاقات با بنین سیوان) و هم در جلسه 29 حمل (جلسۀ گزارشدهی عبدالوکیل از ملاقات نوبت اول خویش با احمدشاه مسعود) صادر نکرده است. بنابرین ادعای عبدالوکیل در مورد صدور چنین فیصله ای از جانب هیئت اجرائیه دروغ و جعلکاری مشهودی بیش نیست. توضیح این حقیقت را توأم با آنکه عبدالوکیل در مورد ملاقات دوم خود با احمدشاه مسعود چی نوشته است؟، در قسمت بعدی همین سلسله خواهیم خواند.
ادامه دارد

از مقدمه تا قسمت هفتادو هشتم

F

لطفن برای خوانش هرقسمت بالای شماره ها کلیک کنید

مقدمه

 

قسمت پنجم

قسمت چهارم

قسمت سوم

قسمت دوم

قسمت اول

قسمت دهم

قسمت نهم

قسمت هشتم

قسمت هفتم

قسمت ششم

قسمت پانزدهم

قسمت چهاردهم

قسمت سیزدهم

قسمت وازدهم

قسمت یازدهم

قسمت بیستم

قسمت نزدهم

قسمت هژدهم

قسمت هفدهم

قسمت شانزدهم

قسمت بیست و پنجم

قسمت بیست وچهارم

قسمت بیست وسوم

قسمت بیست ودوم

قسمت بیست و یکم

قسمت سی ام

قسمت بیست ونهم

قسمت بیست وهشتم

قسمت بیست وهفتم

قسمت بیست وششم

قسمت سی وپنجم

قسمت سی و چهارم

قسمت سی وسوم

قسمت سی ودوم

قسمت سی ویکم

قسمت چهلم

قسمت سی و نهم

قسمت و هشتم

قسمت سی و هفتم

قسمت سی وششم

قسمت چهل پنجم

قسمت چهل چهارم

قسمت چهل وسوم

قسمت چهل ودوم

قسمت چهل ویکم

قسمت پنجاهم

قسمت چهل ونهم

قسمت چهل وهشتم

قسمت چهل وهفتم

قسمت چهل وششم

قسمت پنجاه و پنجم

قسمت پنجاه و چهارم

قسمت پنجاه و سوم

قسمت پنجاه ودوم

قسمت پنجاه ویکم

قسمت شصتم

قسمت پنجاه ونهم

قسمت پنجاه و هشتم

قسمت پنجاه و هفتم

قسمت پنجاه و ششم

قسمت شصت و پنجم

قسمت شصت وچهارم

قسمت شصت و سوم

قسمت شصت و دوم

قسمت شصت و یکم

قسمت هفتادم

قسمت شصت و نهم

قسمت شصت و هشتم

قسمت شصت و هفتم

قسمت شصت و ششم

قسمت هفتادو پنجم

قسمت هفتادوچهارم

قسمت هفتادو سوم

قسمت هفتادودوم

قسمت هفتادویکم

 

 

قسمت هفتادوهشتم

قسمت هفتادو هفتم

قسمت هفتادوششم